جستجو نوشته ها
سایر نوشته های نویسنده

مادری که در جوانی، پیر شد
دکتری به خواستگاری دختری رفت، ولی دختر او را رد کرد و گفت:
به شرطی...

نیکی به کسی کن که به کار تو نیاید
مردی در نیمههای شب دلش گرفت و از نداری گریه کرد. دفتر و قلم بهدست...

هرچه داریم امانتهای خدا هستند
چوپانی که بسیار مؤمن بود، در روستای دوری زندگی میکرد. روزی تنها پسر نوجوانِ خویش...

ﺩﺭﺱ ﻇﻠﻢﺳﺘﯿﺰﯼ
چهارشنبه بود که استاد ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ﺑﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻧﺶ ﮔﻔﺖ:
ﺑﭽﻪﻫﺎ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ بهصورت ﺷﻔﺎﻫﯽ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ میگیرﻡ.
ﻫﻤﺎﻥ...
کاربر مهمان
درود گرامی این متن ادبی زیبا از کیست ؟