جستجو نوشته ها
سایر نوشته های نویسنده

از رحمانیت خدا سوءاستفاده نکنیم
مرد رباخوار و عیاشی بود که هرگاه گناه میکرد، به او میگفتند:
گناه نکن!
در جواب...

ﺩﺭﺱ ﻇﻠﻢﺳﺘﯿﺰﯼ
چهارشنبه بود که استاد ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ﺑﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻧﺶ ﮔﻔﺖ:
ﺑﭽﻪﻫﺎ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ بهصورت ﺷﻔﺎﻫﯽ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ میگیرﻡ.
ﻫﻤﺎﻥ...

هرچه داریم امانتهای خدا هستند
چوپانی که بسیار مؤمن بود، در روستای دوری زندگی میکرد. روزی تنها پسر نوجوانِ خویش...

نیکی به کسی کن که به کار تو نیاید
مردی در نیمههای شب دلش گرفت و از نداری گریه کرد. دفتر و قلم بهدست...