با من حرف بزن
  • تاریخ انتشار: ۱۴۰۳/۰۶/۲۳
  • تعداد بازدید: ۴۷۴

با من حرف بزن

با من حرف بزن! من عاشق دیدن سپیده دم هستم. هر بار با دمیدن مروارید صبح با زمزمه های جویبار و با صدای شیرین تو هم صدا می شوم. می دانم که انتظارم برای تو به زیبایی و روشنایی نور و عشق است و در امتداد زندگی با کوهسارهای بلند هم نوا هستم. زیرا که با من سخن از عشق و راز ابدیت گفته اند. من در امتداد هر شب، در تپش ستاره ها و بارانِ مهتاب، چشم انتظار دیدن صورت زیبای چون قرص مهتاب تو هستم. دست هایت نورانی و روشن است و منتظرم تا دست هایم را لمس کنی و من آن ها را خالصانه ببوسم. مرا بنگر من اینجا با تپش ستاره های شب و درخشش مهتاب همراهم! در بارش باران ماه، با تو هم صدایم. با رویش گل های سرخ و زیبا می رویم و خندانم و با روز روشن و نمایانم من با کوهسارهای بلند و زیبای زندگی، همرازم و می دانم راز زیبایی دریای بیکران را! و می دانم راز مهربانی ها را. چون من عاشق تو هستم و به غیر از تو به هیچکس رو نمی زنم. هم نفسم، با گونه های طلایی مهتاب در ابتدای این شب های طولانی و مثل هر شب باز تو را صدا می کنم و با تو راز شادی، مهربانی و زیبایی ها را می خوانم و درختان سرو بلند با من هم صدا هستند. پس با من حرف بزن، ای که تمام آرزوهای من تو هستی!

#لیلا_طاهری_نژاد

agent نویسنده: لیلا طاهری نژاد

می پسندم (۵) نمی پسندم (۰)
جستجو نوشته ها
سایر نوشته های نویسنده

ن والقلم و ما یسطرون
ن والقلم و ما یسطرون
شعرِ من با الهام از عبارت "ن والقلم و ما یسطرون" به شما همراهان عزیزم...

خاطره
خاطره
#خاطره  امروز جمعه 23 شهریورماه است. دلم می‌خواست خاطره یا یادداشتی بنویسم، تقویم گوشی را باز...

یاداشت نامه‌ای به خداوند
یاداشت نامه‌ای به خداوند
خداوندا به نام خودت آغاز می‌کنم روزم را، چون خودت سرآغاز هستی. کتاب هستی‌ات را...

شعر بخوانیم
شعر بخوانیم
گاهی تمامی جهان در دستان ماست اما چشم‌هایمان در حسرت افقی دورتر بی‌مهابا می‌نگرند به...

ارسال نظر برای «با من حرف بزن »

برو بالا