شعر در آتش یاد
  • تاریخ انتشار: ۱۴۰۳/۱۱/۲۹
  • تعداد بازدید: ۲۹۰

شعر در آتش یاد

حیرانم، همچو دیوانگان،

سرافکنده در سایه های کردار خویش،

ویرانه ای از طوفان خاطرات،

می سرایم؛

نقش عشق،

آتشی سوزان در خیالم،

شعله ور.

خاموش تر از نجوای فریادها

در دل سکوتی ژرف

هراسانم،

از تیرگی و ظلمت خویشتن.

دلشکسته تر از همیشه،

و در زنجیر یادها

آیینه ها فریاد می زنند،

شعرهای ناب را،

در هر تار و پود وجودم

تجلی می کنند

با چشم دل،

به تصویر می کشانم،

خویش را

می سرایم

نقش یاد را،

نقش عشق،

سرافکنده از کردار خویش.

agent نویسنده: لیلا طاهری نژاد

می پسندم (۵) نمی پسندم (۰)
جستجو نوشته ها
سایر نوشته های نویسنده

یلدا
یلدا
#دلنوشته_بخوانیم  یلدا، شبی است که بوی مهربانی می‌دهد. در این شب، تاریکی، هرچقدر هم که طولانی...

دلنوشته در آغوش مهربانی
دلنوشته در آغوش مهربانی
در آغوش مهربانی خدا، آرامش دل است   نوری از عشق و رحمت، در هر لحظه ما...

دلنوشته قفسی به نام ذهن
دلنوشته قفسی به نام ذهن
نمی‌دانم آن چیست که مرا آزار می‌دهد! شاید افکار مزاحم و آزار دهنده روحم را...

شعر
شعر
#شعر_بخوانیم  چشم‌هایم  چون دو اقیانوس بی‌کران   در انتظار باران نگاه تو تشنه مانده‌ است لیلا_طاهری‌نژاد ...

ارسال نظر برای «شعر در آتش یاد»

برو بالا